نی نی مژده و مجید

هفته 35

گل مامانی الان هفته ٣٥ امی هست که تودل من هستی.دیگه طاقت من و بابا مجید برای دیدنت تموم شده عزیزم.رفتیم سونوگرافی معمولی ولی دکتر خواست صورت نازتو نشونمون بده که توی ناقلا پشتتو کرده بودر به ما.اتاقت آماده شده با با جون برات همه چیز خریده فقط منتظره که بیای توی اتاقت به سلامتی.بوووووووس
9 ارديبهشت 1391

هفته 25

پسر عزیز تر از جونم امروز وارد ٢٥ هفتگی شدی.این دو هفته خیلی خیلی سرم شلوغ بود هم امتحان داشتم و هم عقد دلی بود باید میرفتم یزد. همه جلسه امتحانو لگد زدی توی شکم من شیطون بلا.خیلی دلم برای دیدنت تنگ شده.بابا مجید همیشه باهات حرف میزنه.میشنوی صداشو؟ نمی دونم باید چطور خدارو برای چنین هدیه ای شکر کنیم.امیدوارم خدا حفظت کنه و شاد و سلامت و تپلی بیای پیش ما. من و بابا برات کلی خرید کردیم .امتحانم که تموم شد عکسشونو میذارم گلم. عاشقتممممممممممممم ...
27 بهمن 1390

هفته 22

نی نی خوشگل و نازم در چه حالی؟خودت که می دونی مدام مشغول تو هستم.به خاطر درس و مریضی بابا مجید نتونستم بیام و برای عزیز دلم چیری بنویسم.پسر گلم موراقب خودت باش .خیلی عاشقتم. ...
9 بهمن 1390

بدون عنوان

پسر خوشگل و نازم.الان بیست و یک هفته شده که اومدی تو دلم.خیلی دوستت دارم.دلم برات تنگ شده.دوست دارم دوباره برم سونو گرافی و ببینمت. پریروز تو کلاس کلی لگد زدی.ببخش که مدام پای کامپیوترم و اذیت می شی. ولی مامان مجبوره خوب درس بخونه که وقتی میای پیشش بتونه همه وقتشو برای تو بذاره قند عسل ...
1 بهمن 1390

غافلگیری مامان شهلا

پسر گلم امروز توی خونه با بابا مجید نشسته بودیم که زنگ زدن،بابا رفت درو باز کنه دیدم کلی تعجب کرده.مامان شهلا بی خبر از اصفهان اومده بود که بهمون سر بزنه.خیلی خوشحال شدم.امیدوارم من هم مثل مامانم بتونم برای تو مامان خوبی بشم. راضی نبودم که یک روزه بیاد و برگرده اما خیلی کار خوبی کرده بود. ...
24 دی 1390