نی نی مژده و مجید

ماه اول با ایلیا

عزیز دلم با تو خونه رنگ و بوی تازه ای داره.همه شادن.خیلی برامون عزیزی.مهمونی به دنیا اومدنت رو گرفتیم.حیف که خودت تمام مدت خواب بودی ...
27 خرداد 1391

ایلیا جان قدمت مبارک

بعد از نه ماه انتظار با صدای گریه تو خداوند بهترین هدیه دنیا را به من داد.از لحظه ای که دیدمت عاشقت شدم.گل مامان به دنیا خوش اومدی.وقتی که به من نشونت دادن با خودم گفتم که خداوند تا حالا موجود به این خوشگلی نیافریده... ...
4 خرداد 1391

آخرین ساعات انتظار

امروز 3 خرداد 91 ساعت 1.5 بعد از ظهر قرار هست که بیای پیش مامان و بابا.هم استرس داریم و هم هیجان.بابا ایزج که میگه میخوان نی نی ما رو با یکی دیگه عوض کنن.مامان شهلا هم نگران همه پیزه از فلج شدن من در اثر بیهوشی اسپاینال تا سلامتی نی نی .ولی من و بابا مجید فقط شادیم.عزیزترین مهمون زندگی ما امروز میاد ...
3 خرداد 1391

هفته 35

گل مامانی الان هفته ٣٥ امی هست که تودل من هستی.دیگه طاقت من و بابا مجید برای دیدنت تموم شده عزیزم.رفتیم سونوگرافی معمولی ولی دکتر خواست صورت نازتو نشونمون بده که توی ناقلا پشتتو کرده بودر به ما.اتاقت آماده شده با با جون برات همه چیز خریده فقط منتظره که بیای توی اتاقت به سلامتی.بوووووووس
9 ارديبهشت 1391

هفته 25

پسر عزیز تر از جونم امروز وارد ٢٥ هفتگی شدی.این دو هفته خیلی خیلی سرم شلوغ بود هم امتحان داشتم و هم عقد دلی بود باید میرفتم یزد. همه جلسه امتحانو لگد زدی توی شکم من شیطون بلا.خیلی دلم برای دیدنت تنگ شده.بابا مجید همیشه باهات حرف میزنه.میشنوی صداشو؟ نمی دونم باید چطور خدارو برای چنین هدیه ای شکر کنیم.امیدوارم خدا حفظت کنه و شاد و سلامت و تپلی بیای پیش ما. من و بابا برات کلی خرید کردیم .امتحانم که تموم شد عکسشونو میذارم گلم. عاشقتممممممممممممم ...
27 بهمن 1390

هفته 22

نی نی خوشگل و نازم در چه حالی؟خودت که می دونی مدام مشغول تو هستم.به خاطر درس و مریضی بابا مجید نتونستم بیام و برای عزیز دلم چیری بنویسم.پسر گلم موراقب خودت باش .خیلی عاشقتم. ...
9 بهمن 1390